جدول جو
جدول جو

معنی سخ پر - جستجوی لغت در جدول جو

سخ پر
پرهای ریزی که پس از پر کندن مرغ در تنش ماند و آن را شعله ی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیخ پر
تصویر سیخ پر
جوجۀ مرغ که تازه پر درآورده و پرهایش مانند سیخ راست باشد، خارپر، سوزن پر، سوزن بال
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
بچۀ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است. (برهان). بچۀ مرغ که ابتدای پرآوردن او باشد. (فرهنگ رشیدی). بچۀ جانوران پرنده که هنوز پرهایش کامل برنیامده و خوب پهن نشده باشد ومانند خار نمودار شوند. (غیاث اللغات) :
سبزه نورسته تو گویی مگر
بچۀ طوطی است که شد سیخ پر.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
ماه که سی روز تمام است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سر پر
تصویر سر پر
تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه پر
تصویر سه پر
آن چه که دارای سه شعبه باشد سه شاخه: تیر سه پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی پر
تصویر سی پر
ماه که سی روز تمام است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیخ پر
تصویر سیخ پر
بچه پرنده که هنوز پرش خوب برنیامده و مانند خاری به نظر آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیخ پر
تصویر سیخ پر
((پَ))
بچه پرنده که هنوز پرش خوب برنیامده و مانند خاری به نظر آید
فرهنگ فارسی معین
تفنگ سرپر، تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ درخت انجیلو
فرهنگ گویش مازندرانی